Saturday, December 17, 2005

از کدامین خاک آمدی ؟ فاصله نگیر ! اتاقم را نشانت میدهم ، دفترم را ، و جامدادی ِ قرمز و سیاهم . کاری با من ام نداشته باش اما ، تنهایم بگذار ، که خالی گرد"م" از وجود ، سرشار شوم از تنهایی ، از گاه ، گاه ِ خنده و ... گاه ِ سکوت . سنگین به صدای ِ ارگ ، دل می دهم ، مانند تاریکی به سکوت و خورشید به شب . شب را به ارمغان می آورم از درونم ، که ببینی صدای ِ من ای را که به زنجیری کشیدی ، از جنس ِ حرف ، مانده در گلویت . تا کی فرو خوری یا فریاد کنی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home