Wednesday, January 11, 2006

فرو افتادن درون ِ چیزی غیر از سوراخ، ماندن پشت چیزی غیر از مانع، و سکوت با دلیلی غیر از تردید
صفحه به صفحه به آخر که نزدیک می شوی، تاریکی ِغاری که در آن به تعقل مبعوث شدی، بیشتر آزارت می دهد. با رسیدن به اولین مانع، می ایستی... مانعی نیست، گرچه "وجود" ش را لمس خواهی کرد، اما می توانی گذرکنی، تنها با لمحه ای خیانت، شک در صدای ِ پایی است که نیست، هرچه محکم تر بکوبی، سکوت را پژواک خواهی کرد. سوالها از سقف آویزان است، سرت که به یکی شان می خورد، آبکوهه ای از جواب به سویت هجوم می آورد... هنوز سکوت باقی است
فاصله ها را می پری، سکه می اندازی تا عمق سوراخ را تجربه کنی، گرجه عمق را لمس خواهی کرد، اما می توانی گذر کنی، فریاد ِ "من" و "غیر ِ من" می کشی، واژه ها به سویت پرواز می کنند، با تو برخورد نخواهند کرد، گرچه سکه انداخنه اند ، اما تو نیست ای، پروازها ادامه دارد... هنوز سکوت باقی ست
دلیل می خواهی؟ از که؟ سکوت پر است از ناشنیده ها، سیاه معنی اش ندیدن است، نه عدم ِ وجود. کرانه های ِ غار، نوری می بینی، می دوی، امیدوار میشوی، امید-وار... فرو می افتی به سوراخ ها، با سر موانع می خوری، فلسفه از مصدر ِ فسفر بود؟ (اگربه استقلال، فلسفه ای باشد) ... هنوز سکوت باقی ست

1 Comments:

Blogger محرم said...

salam

khahesh mikonam mailet ro check kon ,,, oonja commentidam barat ,,, akhe kheili 2laani shode bood

thnX









Bi

January 12, 2006 1:54 AM  

Post a Comment

<< Home