من و تنهایی و نت ها،هارمونی ِ کاغذی و سکوت ِ ته ِ میزان روی پاره ی ضعیف. فاصله ها مطبوع اند . هم صدای ِ موازی جایز نیست و میان این همه قانون ، من به دنبال ِ طرح سوالم می گردم، سوالی که به زبان گفتنش برایم سخت است، یا ممکن نیست
الهام در هنر مرا به گریه می اندازد، یا معادلات ریاضی ِ محض ِ آهنگساز؟ مو بر تنم فرمول ها راست می کنند یا آنچه از دل ِ آهنگساز می آید؟
در گاه ِ موسیقی نویسی ام میان ِ این همه ریاضبات ، اشک های من کجا قرار می گیرند؟ نمی دانم، این ابتدای ِ رنسانس است
0 Comments:
Post a Comment
<< Home